دوست همه شما
من ندانم که شقایق به گل یاس چه گفت آن زمانی که زچشمش گل الماس شکفت من فقط دیدم ازآن راه که آمدبرگشت کس نپرسیدزچه آمدوچراراه بگشت شایدآن روزبه یادپرطاووس آمد یاکه آن دم زپی وعده ققنوس آمد یاکه مشک دل اوغرق سراب گشته بود یاکه ازمشک امیدغرق خواب گشته بود من ندانم چه کسی بودوبه الماس چه رفت(roft) فقط ازدورشنیدم که کشیدآهی وگفت حیف یک عمرکه ازیارجداگشته شدم حیف این راه که طی کردم وبس خسته شدم این همه گردجهان گشتم وبرچرخش اسیر آب درکوزه ومن مشک به دست سوی کویرآب درکوزه
قالب ساز آنلاین |